۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۳

ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز
ز بیدلی اجل از درد ما کند پرهیز

ز تلخکامی ذاتیم بس عجب نبود
که از شکستهٔ عظمم هما کند پرهیز

به گاه جلوه چنان نازک است آن کف پا
که همچو چشم ز رنگ حنا کند پرهیز

غبار راه تو هر دیده را که داد جلا
دگر ز سرمه و از توتیا کند پرهیز

درون صومعه خود را هلال می سازد
ریاگری که ز نشو و نما کند پرهیز

از آن زمان که ز یاقوتی لبش خوردم
دل شکسته ام از مومیا کند پرهیز

کسی که خاک شود زر به دست همت او
به خاک افتد و از کیمیا کند پرهیز

حکیم خسته دلان غیر از این جواب نداد
که گفتمش که سعید از چها کند پرهیز

برای قوت ایمان و ضعف اسلامش
کباب داغ مکد از هوا کند پرهیز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.