هوش مصنوعی: این متن شعری است که درباره‌ی بی‌توجهی و بی‌مهری مردم نسبت به یکدیگر، نبود عشق و محبت واقعی، و عدم رحم و شفقت در جامعه سخن می‌گوید. شاعر از این که کسی اشک‌هایش را نمی‌بیند، محبت واقعی در دل‌ها جای نمی‌گیرد، و حتی رحم کردن به دیگران نیز فراموش شده است، شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۸۰

اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس
زنهار که از دیده تمنا نکند کس

محکم نشود جذبهٔ قلاب محبت
تا از ته دل در دل هم جا نکند کس

بردار ز رخ پرده چو خورشید که هرگز
از سهو دگر یاد مسیحا نکند کس

خوش نعمت عام تو زبان همه را بست
تا از تو دگر شکوهٔ بیجا نکند کس

بر عاجز و بیچاره اگر رحم ثواب است
پس رحم چرا بر تو سعیدا نکند کس؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.