۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۱

خورشیدوشی در به دری را چه کند کس
معشوق پریشان نظری را چه کند کس

یک کس به جهان واقف اسرار ندیدیم
این طایفهٔ بی خبری را چه کند کس

چشم از دو جهان دوختن آسان بود اما
از هر دو جهان پاک بری را چه کند کس

شاید که توان داشت دل از ماه جبینان
لیکن صنم مو کمری را چه کند کس

در هند توان دین و دل خویش نگه داشت
هندو بچهٔ لب شکری را چه کند کس

گفتند به لیلی که میامیز به مجنون
گفتا که بلی رنجبری را چه کند کس

تکلیف به دل کرد سرشکم که بیا گفت
همراهی این نوسفری را چه کند کس

من مفلس و زر می طلبد یار سعیدا
خود گوی چنین سیمبری را چه کند کس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.