۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۴

خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگونش
نخواندم لیکن از انداز پی بردم به مضمونش

مدان آسان طریق خانهٔ دیوانه ای عاقل
که می آید برون از عهدهٔ یک بر مجنونش؟

سیه ماری است زلف او که در تدبیر تسخیرش
بسی کردم نه جادو می کند کار و نه افسونش

نشد تار مخالف راست با من چرخ را هرگز
که او بد می نوازد من نمی رقصم به قانونش

کند یک سرمه دانش کار صد مینای پر می را
چو سازد با شراب غمزه زهر چشم افیونش

بلای قامتش کی می رسد با فتنهٔ چشمش
برابر کی شود روز قیامت با شبیخونش؟

شرابم می دهد تسکین خاطر در غم آن لب
سعیدا می پرستم کرد آخر لعل میگونش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.