۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۶

اگر به دست من افتد دوباره ساغر عیش
به هر دو دست زنم جام عیش بر سر عیش

به آه یأس و ندامت تمام خواهم سوخت
شبی که چرخ مرا افکند به بستر عیش

قماش عیش که نقشش بر آب می بینم
مکن سرور تو بر این بساط کم بر عیش

در این زمانه چو عنقا وجود نایاب است
صفای وقت، دل با حضور [و] پیکر عیش

مرا به خانهٔ عشرت دگر مبر ای دل
که اوفتاده چه سرها ز پای بر در عیش

چه نیش ها که سعیدا به نوش عشرت نیست
مزن تو سینهٔ عریان خود به خنجر عیش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.