۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۸

نیست گل الفتی در چمن اختلاط
بوی جفا می دهد یاسمن اختلاط

باد صبا از حسد آمد و صد چاک کرد
غنچه که پوشیده بود پیرهن اختلاط

بر در هر سفله ای هرزه داریی مکن
می شودت اختلاط راهزن اختلاط

عیب تو را یک به یک می کند افشا به خلق
پردهٔ فانوس توست پیرهن اختلاط

نیست سعیدا مرا با دل جمع الفتی
گل چه وفا دیده است از چمن اختلاط
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.