۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۰

آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط
در دور روی یار نمود اعتبار خط

سنبل چسان کشد سر خود در بنفشه زار
از پا فتاد زلف تو در روزگار خط

بر روی خویش تیغ جفا را چه می کشی
مشق ستم مساز پی اقتدار خط

دل چون سفینه می رود از خویشتن که گاه
دریای حسن موج زند در کنار خط

ابرو کمان من، صف مژگان ناز را
بر هم مزن که مورچه پی شد سوار خط

خط بر رخش دمید سعیدا چه گریه است
طوفان نمی برد ز دل کس غبار خط
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.