۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۱

تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف
ز بوی خویش چو گل کرده ام غذای لطیف

خیال روی تو آرام دیده و دل ماست
به درد چشم نسازد بجز دوای لطیف

اگرچه غنچهٔ گل در قبای ناز، خوش است
خوش است قامت سرو تو در عبای لطیف

لطیف را سر و برگی به دردمندان نیست
مگر به داد سعیدا رسد خدای لطیف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.