۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۴

چه غم از قبله و از قبله نما دارد عشق
که به هر گردش دل رو به خدا دارد عشق

آفتاب چو رخ ماه جبینی همراه
آسمان چون خم زلف تو دو تا دارد عشق

ما که آشفته تریم از گل صد برگ دگر
شورش بیهده ای بر سر ما دارد عشق

در دل مردمک دیدهٔ مورش رقصی است
بر سر هر مژه ای نشو و نما دارد عشق

تا به معشوق چه زنجیر و چه زلف و کاکل
پس ز اثبات نسب سلسله ها دارد عشق

عشق، شب باز و فلک پردهٔ عالم شب تار
کس چه داند که در این پرده چها دارد عشق؟

خانهٔ ناز سعیدا دل درویشان است
چشم بر کاسه و بر دست گدا دارد عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.