۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۵

به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق
به نگاه از دل فولاد گذر دارد عشق

هر کجا پای نهد جای محبت خالی است
منزل و خانه به هر کوه [و] کمر دارد عشق

گفت نرگس که به چشمم بنشین لاله شنید
سر فرو کرد که نی جای به سر دارد عشق

می کشد می شکند می کشد و می سوزد
گر جهان یک طرف افتد چه خطر دارد عشق

نی همین دست به تاراج غریبان دارد
آسمان را چو زمین زیر و زبر دارد عشق

تا محبت نبود اهل محبت نشوی
هر کجا هست دلی خوب خبر دارد عشق

گه به یک عیب دو صد فضل عطا می سازد
نی همین سعی به پاداش هنر دارد عشق

عقل در کار جهان است سعیدا شب و روز
لیک بیرون ز جهان کار دگر دارد عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.