هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر بیننده و دانا اشاره دارد. شاعر بیان می‌کند که دلبستگی به معشوق، انسان را از همه چیز غافل می‌کند و حتی عقل و دل را تسخیر می‌نماید. همچنین، او از بی‌توجهی مردم به حقیقت و مشغولیت‌های دنیوی انتقاد می‌کند و خود را به عنوان فقیری تماشاگر توصیف می‌نماید. در نهایت، شاعر امیدوار است که حتی اگر وصال معشوق محال باشد، باز هم مردم به آرزوی آن مشغول باشند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی به رفتارهای اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۵۰

به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول
به خیال تو بود خاطر دانا مشغول

بعد از آن روی دل جمع نبیند آن کس
که دمی گشت به آن زلف چلیپا مشغول

یار چون نیست در اندیشه چه مسجد چه کنشت
در طریقت چه به دنیا چه به عقبا مشغول

روز و شب عربده دارند به هم اهل جهان
ما فقیران ز کناری به تماشا مشغول

گرچه شغلش همه آرایش خویش است مدام
لیک نبود به خود او این قدر ما مشغول

وصل او گرچه محال است ز ناامیدی
به بود ز آن که بود کس به تمنا مشغول

هر که سرگرم به کاری است سعیدا تا هست
شیر در بیشه و ماهی است به دریا مشغول
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.