هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و عشق الهی است. شاعر از جدایی و سختیهای عشق میگوید، اما با وجود همه تلخیها، به جوهر ذاتی خود وفادار میماند. او از وابستگی به معشوق و تأثیرات آن بر روح و روان خود سخن میگوید و در نهایت، عبودیت و حضور دل در محضر معشوق را تنها راه نجات میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه عاطفی بیشتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بالای 16 سال یافت میشود. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۵۸
برون می آورد از دل کدورت را می نابم
تدارک می کند تلخی هجران را شکر خوابم
من از آن جوهر ذاتی که دارم کم نمی گردم
چه شد چون تیغ، گردون گر در آتش می دهد آبم
به زلفش گر ندارم نسبتی خود از چه رو طالع
گهی دارد پریشان گه مشوش گاه بیتابم
اگر بادم برد پیچیده خواهد برد خاکم را
وگر سیلم برد می افکند در دست گردابم
اگر تیغم زنی بر سر چو کوه از جا نمی جنبم
چو یوسف می روم گر افکنی در چاه سیمابم
سعیدا جز حضور دل عبودیت نمی دانم
از آن روزی که شد ابروی جانان طاق محرابم
تدارک می کند تلخی هجران را شکر خوابم
من از آن جوهر ذاتی که دارم کم نمی گردم
چه شد چون تیغ، گردون گر در آتش می دهد آبم
به زلفش گر ندارم نسبتی خود از چه رو طالع
گهی دارد پریشان گه مشوش گاه بیتابم
اگر بادم برد پیچیده خواهد برد خاکم را
وگر سیلم برد می افکند در دست گردابم
اگر تیغم زنی بر سر چو کوه از جا نمی جنبم
چو یوسف می روم گر افکنی در چاه سیمابم
سعیدا جز حضور دل عبودیت نمی دانم
از آن روزی که شد ابروی جانان طاق محرابم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.