هوش مصنوعی: شاعر در این متن به یاد روزهای گذشته می‌افتد که در آن عزیز بود، یارانی داشت و در دنیای پر از غم، همراهانی برای تسلی خود داشت. او از روزهایی یاد می‌کند که در خرابات مغان به کارهایی مشغول بود و دلش از عشق و رنج سوخته است. همچنین، از تنهایی و غربت خود می‌گوید و اینکه دیگر یار و دیاری ندارد. در پایان، از روزهایی یاد می‌کند که در کوی یار اقتدار داشت و پاسبان بود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند حسرت، عشق، رنج و تنهایی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات مانند 'خرابات مغان' و مضامین مرتبط با عرفان و شراب ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک داشته باشد.

شمارهٔ ۴۶۰

آه از آن روزی که چون یوسف نگاری داشتم
در نظرهای عزیزان اعتباری داشتم

یاد ایامی که در این کلفت آباد جهان
همچو مینا و صراحی غمگساری داشتم

وای از آن روزی که پایم می فشرد انگور را
در خرابات مغان دست به کاری داشتم

سوخت دل یکباره ور نی از گل روی کسی
پیشتر در سینه من هم خارخاری داشتم

باد دستی های من یکبارگی افشاند و رفت
در دل و در سینه هر گرد و غباری داشتم

بسکه در غربت ز تنهایی صفاها کرده ام
نیست در خاطر که من یار و دیاری داشتم

چشم گردونم به خاک افکند ورنه بیش از این
سینه ای چون ابر و چشم اشکباری داشتم

آمدم تا وادی خود دشمنان ره یافتند
وای چون من بیخودی بر خود حصاری داشتم

پاسبان بودم سعیدا با سگان کوی یار
ای خوش آن روزی که آن جا اقتداری داشتم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.