۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۱

همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشتم
صد زبان سرخ چون گل در سخن می داشتم

همچو زیر بار خود کی می شدم زار و ضعیف
بار عالم گر به دوش خویشتن می داشتم

تا نمی دیدم ز غربت سرد وضعی ها به کار
چون سمندر کاش در آتش وطن می داشتم

در کمر سنگ قناعت هیچ تأثیری نکرد
کاش من سنگ قناعت در دهن می داشتم

عندلیب باغ خاموشی نمی گشتم چنین
همچو طوطی من اگر میل سخن می داشتم

یوسف مقصود را می یافتم هر جا که بود
رهبری گر همچو بوی پیرهن می داشتم

کی سعیدا می بریدم کف ز خجلت چون ترنج
گر به دست خویش من سیب ذقن می داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.