۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۱

به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزتر دارم
نه هر تخمی که کردم زیر خاک امید بردارم

مرا در راه تقدیر و قضا تسلیم باید بود
که از او هر چه بینم دست بر بالای سر دارم

سراغ دل به غیر از موی او از کس نمی گیرم
که ز این گم گشته،‌ زلف او خبر دارد خبر دارم

دلم آیینهٔ حق است من عکس جمال او
چو با من او نظر دارد منش با او نظر دارم

سعیدا از رخ خورشید مانندش نمی ترسم
ز زلف و کاکل و چشم سیاه او حذر دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.