۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۷

ناخورده شراب ناب مستیم
نادیده خدا خداپرستیم

خورشید با ما سجود دارد
هر چند که ما ز خاک پستیم

در کفر سواد اعظم عشق
زنار ز دست فقر بستیم

دیدیم جز او فنای مطلق
چه تحت و چه فوق هر چه هستیم

چون بحر خیال موج زن شد
در زورق فکر خود نشستیم

سرتا سر کاینات گشتیم
از قید قیود عقل جستیم

دیدیم طلسم بود و نابود
با سنگ محبتش شکستیم

جز کفر، رهی به دین ندیدیم
هر چند که مؤمن الستیم

بی نفی نشد ثبوت، واجب
از کفر به زور کفر، رستیم

در قبضهٔ قدرتیم چون ما
بیهوده به فکر قبض و بسطیم

بستیم نظر ز بد سعیدا
در خانهٔ عافیت نشستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.