هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیان‌گر تجربه‌ای روحانی و عرفانی است. شاعر از مستی عشق الهی سخن می‌گوید، از رهایی از قیدوبندهای عقل و منطق، و از رسیدن به حقیقت وجود از طریق عشق و فقر معنوی. او به کفر عاشقانه اشاره می‌کند و این که گاهی برای رسیدن به خدا باید از دین ظاهری گذر کرد. در نهایت، شاعر به آرامش و عافیت در سایه محبت الهی می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص تصوف ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند «کفر عاشقانه» نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۵۰۷

ناخورده شراب ناب مستیم
نادیده خدا خداپرستیم

خورشید با ما سجود دارد
هر چند که ما ز خاک پستیم

در کفر سواد اعظم عشق
زنار ز دست فقر بستیم

دیدیم جز او فنای مطلق
چه تحت و چه فوق هر چه هستیم

چون بحر خیال موج زن شد
در زورق فکر خود نشستیم

سرتا سر کاینات گشتیم
از قید قیود عقل جستیم

دیدیم طلسم بود و نابود
با سنگ محبتش شکستیم

جز کفر، رهی به دین ندیدیم
هر چند که مؤمن الستیم

بی نفی نشد ثبوت، واجب
از کفر به زور کفر، رستیم

در قبضهٔ قدرتیم چون ما
بیهوده به فکر قبض و بسطیم

بستیم نظر ز بد سعیدا
در خانهٔ عافیت نشستیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.