۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۸

خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستیم
همچو شاهان جهان منت کشی هم نیستیم

انس با دشمن چو شد دوری از او دل می گزد
می شویم آشفته آن روزی که بی غم نیستیم

جام زرین گو نباشد کاسهٔ گل بهتر است
پادشاه عالم آبیم ما جم نیستیم

خاکساری های ما تسخیر عالم کرده است
چون سلیمان در تلاش دیو [و] خاتم نیستیم

می رود از دیده خون روزی که با دلدار خویش
چون دو چشم پاک بین سر بر سر هم نیستیم

دلو را در چاه کردن جستجوی یوسف است
ورنه ما لب تشنهٔ حیوان و زمزم نیستیم

جنس را با جنس الفت هاست از روز ازل
نیست آدم در جهان یا آن که آدم نیستیم

گریه را ظاهر نمی سازیم در گلزار عشق
ما حریف شوخ چشمی های شبنم نیستیم

دم زدن بیجاست از هستی سعیدا زان که ما
چون حبابی یک دمی هستیم و یک دم نیستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.