هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر دردها و رنج‌های عاشقانه و درویشی است. شاعر از غم و اندوه، تقدیر، عشق نافرجام و دوری از معشوق سخن می‌گوید. همچنین، هشدارهایی دربارهٔ دوری از بدخواهان و وسوسه‌های شیطانی ارائه می‌دهد. در پایان، شاعر از عشق بی‌پاسخ و سرگردانی در راه معشوق گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به تقدیر و مسائل اخلاقی، برای درک و تجربهٔ نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۵۱۴

به روی سینه سیل اشک باز از دیده برگردان
بزن جاروب مژگان را و از دل گرد غم بنشان

اگر خواهی به چشم کم نبیند هر که پیش آید
چو تیغ مغربی شو از لباس عاریت عریان

مکن عیبم اگر تبعیت مردم نمی سازدم
خلاف عادت ایشان بود آیین درویشان

غبار جادهٔ کویت شدم ای آبروی جان
قدم بر فرق من بگذار و گرد از روی خود بنشان

چرا زان پیشتر تن بر قضا ندهی که تقدیرش
سرت را گوی بازی سازد و دستت کند چوگان

مکن با بدگهر مضبوط پیوند محبت را
که نتوانی کنی با چین پیشانی دگر سوهان

مبادا نفس و شیطان آشنا گردد به یکدیگر
که یوسف را برد چون متفق شد گرگ با چوپان

چرا زاهد نسازی باز دکان نصحیت را
ز خوبان بلاانگیز خالی دیده ای میدان؟

بگوییدش به آن خورشید را تا چند خواهد بود
سعیدا در هوای مهر او چون ذره سرگردان؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.