۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۱

ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری کن
از جان گذر و جانب جانان نظری کن

بر خنجر و شمشیر زبان های فضولان
مانند کر از گوش تغافل، سپری کن

تا منزل مقصود خودی راه درست است
برخیز و به جان منت از این رهگذری کن

دارد خبری گر ز خرابات نگاهی
از بی خبری بی خبران را خبری کن

خواهی ز جهان کام چو ابنای زمان شو
رو در پی دیو و دد و تسخیر پری کن

در هر قدم از خویش نشان مان و بیاز باز
آن گاه به گم کرده رهان راهبری کن

گر سیم بری سیمبری سیمبر آید
برخیز سعیدا و برو فکر زری کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.