هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف عشق و زیبایی معشوق می‌پردازد و از احساسات خود در قبال او سخن می‌گوید. او از بلندقامتی معشوق، زیبایی چشمان و موهایش یاد می‌کند و از ترس تیر مژگانش می‌گوید. همچنین، شاعر از گریزان بودن از صورت آدمی و عدم تمایل به دیدن آیینه سخن می‌گوید که نشان‌دهنده‌ی عمق احساسات و سردرگمی اوست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۴۴

خیالم تا به سرو قامت او گشته هم زانو
گهی با مه برابر می زند گه با فلک پهلو

چنان از صورت آدم گریزانم که در معنی
نمی خواهم که باشد پیش رو آیینهٔ زانو

ز بیم تیر مژگان ای دلا در زلف جا کردی
اگر مردی بیا و جای کن در گوشهٔ ابرو

سعیدا گفتگوها داشت از موی میان او
بسی من گرد واگشتم ندارد آن کمر یک مو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.