هوش مصنوعی: این شعر از دیوانه‌وار عشق و بیخودی سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری مانند باده، ساقی، لاله و صحرا، حالتی از مستی و از خود بیخود شدن را به تصویر می‌کشد. او از رهایی از خودی و رسیدن به بیخودی در عشق می‌سراید و تمایل به فراموشی خویشتن در برابر معشوق را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۶۱

دارم ز باده چشم تمنای بیخودی
ساقی بیار ساغر و مینای بیخودی

کشت جنون ز خون جگر آب می خورد
داغ دلست لالهٔ صحرای بیخودی

در عین سجده دست دهد بیخودی اگر
مالم چها جبین به کف پای بیخودی

در ساحل خودی دل زاهد فسرده شد
یارب حواله ساز به دریای بیخودی

هر لحظه می روم ز خود اما نمی رود
یک ساعت از سرم سر سودای بیخودی

بیرون بیا ز خانه و بنمای رو به خلق
بنشین و خوب ساز تماشای بیخودی

دیوانه وار تا سر کوی خیال او
هر دم روم ز خویش به دعوای بیخودی

می ها کشیده ایم سعیدا به یاد دوست
در لاله زار دامن صحرای بیخودی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.