۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۸

تلخی کند به کام خضر آب زندگی
بیدار چون شود ز شکر خواب زندگی

از غفلت است این همه عمر دراز خضر
بدتر ز خواب مرگ بود خواب زندگی

چون تیغ گرم در پی تحصیل آبروی
من بارها گذشته ام از آب زندگی

شب های تار عمر به غفلت گذشته است
فیضی مگر بریم ز مهتاب زندگی

آخر سرش ز کثرت خمیازه شد حباب
آن کس که داشت خواهش دریاب زندگی

هر روز تار عمر نهد رو به کوتهی
بیکار نیست دست رسن تاب زندگی

جان سخت تر ز خضر سعیدا کسی ندید
آورده است تا به چه حد تاب زندگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.