۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۹

هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی
می زنم دست جنون را بر سر دیوانگی

گر ز اوضاعم جنون پیداست عیب من مکن
سال ها شد حلقه کوبم بر در دیوانگی

پارهٔ آشفتگی چون گل به دست آورده ام
تا کنم آن را نشان افسر دیوانگی

در اقالیم جنون، تدبیر را باید گذاشت
نیست راهی عقل را در کشور دیوانگی

بر خیالات سعیدا بنگرد از راه شوق
هر که می خواهد ببیند پیکر دیوانگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.