هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نبودن مهربانی و لطف در دنیا شکایت می‌کند و از غم و اندوهی که درونش دارد سخن می‌گوید. او به دنبال نشانه‌ای از مهربانی است و از ترس آسیب دیدن، حتی نمی‌تواند با کسی صحبت کند. شاعر همچنین به موضوعاتی مانند عدالت، وفاداری و عشق اشاره می‌کند و در پایان، از شنونده می‌خواهد که شعرش را با گوش جان بشنود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۷۱

کریمان را چه شد یارب کریمی
نمی بینم ز کس لطف عمیمی

نشانی از کریمان نیست امروز
در این عالم بجز عظم رمیمی

به گوشش اه نتوان کرد از ترس
که گل آشفته گردد از نسیمی

گذشتن از صراط آسان نباشد
که می خواهند ذهن مستقیمی

اگر فرعون را دانند دانند
که می باید به هر کس یک کلیمی

بیاور ای نسیم از کوی جانان
پیامی یا غباری یا شمیمی

درون سینه دل چون کرد مسکن
که هر جا کعبه می باید حریمی

دگر یاری نمی کردم به یاری
اگر می داشتم یار قدیمی

شکستی عهد و پیمان سهل باشد
مبادا بشکنی قلب سلیمی

شنو شعر سعیدا را و درکش
به گوش خویشتن در یتیمی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.