۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷

مست از شراب عشق کن این عقل دوراندیش را
از تو گدایی میکند، خیری بده درویش را

ای نور ایمان روی تو، وی جمله احسان خوی تو
ای کعبه جان کوی تو، خیری بده درویش را

دست و دلی دارم تهی و ز نار غم خواهم بهی
درویشم و شی ء اللهی، خیری بده درویش را

ای جمله جانها ریش تو،افتاده سرها پیش او
ای جان ما درویش تو، خیری بده درویش را

ای هر دو عالم جود تو،ای نفس ما خشنود تو
ای بود ما از بود تو، خیری بده درویش را

ای شاهد فرد احد،ای مالک ملک ابد
امید می دارد خرد، خیری بده درویش را

دل با تو دارد حالتی، خواهد ز وصلت شربتی
بر جان او نه منتی، خیری بده درویش را

غایت ندارد آن کرم،قاسم گدا شد لاجرم
ای پادشاه محتشم، خیری بده درویش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.