هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. شاعر با وجود تمام جفاها و تیغ‌های ستم، عشق و ارادت خود را پایدار می‌داند و معشوق را منبع حیات و زیبایی می‌خواند. در پایان، شاعر به شهادت عشق خود اعتراف می‌کند و معشوق را محور هستی می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۲

هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما
بشیوهای ملاحت، زهی ملاحت ما!

ز دست جور جهان دل خلاص گشت تمام
ز سعیها که غمش کرد در حمایت ما

هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم
خلل پذیر نشد ذره ای ارادت ما

بیا، که با تو چو آب حیات شیرینست
هزار تیغ ستم گر شود حوالت ما

اگر سؤال کند: آفت دل و دین کیست؟
بچشم مست تو باشد همه اشارت ما

تویی که شاهد جانی باول و آخر
همین بود نفس آخرین شهادت ما

چو سر حسن تو شد کشف جان قاسم گفت
که: فاش شد بجهان قصه ارادت ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.