۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

چند ازین افسانهای خاک و آب؟
در طلب داری، رخ از دریا متاب

چند گردی کوه و صحرا از هوس؟
پیش «هو» آ «انه حسن المآب »

چون حجاب خود تویی، بگذر ز خود
تا ببینی روی او را بی حجاب

با تو چون گویم؟ چه گویم؟ ای عزیز
موج دریا را ندانی از سراب

رهروان رفتند ره را راستی
تو چنین خوش خفته در ظل سحاب

تا بدیدم روی آن سلطان حسن
خواب را هرگز نمی بینم بخواب

جان مردم طالب قشر خسیس
جان قاسم طالب لب لباب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.