۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست
جان در سماع عشق ز معشوقه الست

پیدا ز نور روی تو گشتیم در جهان
ما ذره ایم و روی تو خورشید انورست

بنما بما جمال و برافکن نقاب را
کان روی دلفروز تو جانبخش عالمست

از روز زلف غارت دلهای خسته کرد
اینست کار عشق، اگر روز، اگر شبست

از عاقلان اگر چه نصیبی نیافتیم
با عاشقان رویم، که آنجا کرم کمست

می خواست نقش خاتم شاهی ز من برد
خاتم ز دست نفس کشیدم بضربدست

قاسم، مجال نیست سخن را، شتاب کن
ما پیش آن جمال بیاریم هرچه هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.