هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، زیبایی معشوق و تأثیر عمیق عشق بر دل شاعر را توصیف می‌کند. شاعر از نور وجود معشوق، آشوب جهان به دلیل زیبایی او، و بی‌قراری دل خود سخن می‌گوید. او عشق را بالاترین مقصد و درمان دردها می‌داند و از وحدت شاهد و مشهود در مذهب عشق صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۶

چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداست
ذرات جهان را بولای تو تولاست

آن زلف دلاویز بر آن روی دل افروز
آشوب جهان آمد و سر فتنه غوغاست

دل را ز جهان هیچ تمنای دگر نیست
جز دولت درد تو، که آن مقصد اقصاست

بالات چو دیدیم دل از دست بدادیم
ما را چه گناهست؟ چو این فتنه ز بالاست

صد خرقه بیک جرعه دهد صوفی صافی
از جام می عشق تو، کان باده مصفاست

چون شاهد و مشهود یکی دیدم و دانست
در مذهب من اسم همه عین مسماست

ای جان، تو اگر طالب یاری بحقیقت
با درد درآمیز، که آن عین مداواست

از ضعف دل و زردی رخساره میندیش
در عشق قدم زن، که ز معشوق مددهاست

زان حسن دل افروز ز شوق دل قاسم
چون شرح توان داد؟ که ناید بصفت راست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.