هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق عشق او بر شاعر می‌پردازد. شاعر از جمال معشوق، مستی عشق، و بی‌خویشتنی خود در این راه سخن می‌گوید و ناصحان را به دلیل ناآگاهی از حقیقت عشق نکوهش می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند بخت، دولت، و جنون عشق اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی عشق و جنون ناشی از آن نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات انسانی دارد.

شمارهٔ ۶۷

خورشید منور ز جمال تو هویداست
در مشرب عذب تو چه گویم که چه سرهاست؟

عارف نکند منع من از عشق تو، آری
مجنون چه کند؟ کین کشش از جانب لیلاست

عمریست بسر می برم اندر سر کویت
در سایه زلف تو، که آن مایه سوداست

ناصح ز سیاهی دل خویش ندانست
کان زلف سیه پوش تو غارتگر دلهاست

ای دل، همه کس طالب یارند، فاما
تا بخت کرا جوید و دولت ز کجا خاست؟

از بوی می عشق تو شد مست جهانی
زاهد بخرابات مغان آمد و می خواست

گویند که: آن یار ز قاسم نکند یاد
این نیز هم از طالع شوریده شیداست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.