هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه، از لطف و اقبالی سخن می‌گوید که از دوست (معشوق یا خدا) نصیب شاعر شده است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند دریا، اسب سبز چرخ، و جام شراب، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند و عشق را به عنوان منبع اقبال، دولت و شرف جاویدان معرفی می‌نماید. در پایان، شاعر عشق را با مجاورت در میکده و بیت‌الحرام مقایسه می‌کند که نشان‌دهنده‌ی تلفیق عشق زمینی و الهی است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها مانند "می" و "میکده" ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۲

از لطف دوست سکه دولت بنام ماست
اقبال یافتیم و سعادت غلام ماست

بحری که موج او ز سمک تا سما رسید
آن بحر جرعه ای ز می لعل فام ماست

این سبز خنگ چرخ بمیدان کن فکان
هر چند تو سنیست، بعون تو رام ماست

شوقی که جان هر دو جهان خوشدلند ازو
آن شوق نیز باره زرین مقام ماست

از حق رسید هر چه بهر کس رسیده است
ما مست جام دوست، جهان مست جام ماست

گویی که: عشق چیست؟ بگویم که: عشق چیست
اقبال و دولت و شرف مستدام ماست

قاسم، کمال عشق کسی را بود که او
در میکده مجاور بیت الحرام ماست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.