۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳

شور جهان ز شکر آن دلستان ماست
دل ارغنون و روی تو چون ارغوان ماست

من در تو خود کجا رسم؟ ای یار نازنین
کان جا که آستان تو آن آسمان ماست

بی نام و بی نشان نبود در بسیط دهر
هر جا که هست قصه نام و نشان ماست

ما همرهان و عشق دلاویز دلفروز
هر جا که می رویم عنان بر عنان ماست

با یار باش و قصه آن یار را بگو
از خود سخن مگو، که زیان در زیان ماست

ما عاشق توایم بصد جان و صد روان
اینک گواه ما رخ چون زعفران ماست

گفتند: قاسمی همه شکر فروش شد
گفتا: بلی، که شکر او از دکان ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.