هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد فراق و عشق سخن می‌گوید. شاعر از رنج‌های دل و جان خود می‌نالد و از معشوقی یاد می‌کند که با وجود آزارش، هنوز در پرده‌ای از رمز و راز باقی مانده است. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند تقلید، تحقیق، و باده‌ی عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۹

شفای جان مرا چیست کز من آزردست
کنون که خون دلم ریخت، جان و دل بر دست

فغان من همه زآنست کآن حبیب قلوب
هزار پرده درید و هنوز در پردست

بگو به فاضل عالی جناب، مفتی شهر
چه سود لقلقهای زبان؟ چو دل مردست

عظم مست و خرابم، ندانم ای ساقی
که جام باده ی من جنس صاف یا دردست؟

ز ابر علم تقلید برف میبارد
از آن سبب نفس زاهدان چنین سردست

به جان و دل نفسش را قبول باید کرد
کسی که در ره تحقیق گرم و دل سردست

بساز، قاسم بیچاره، با جفای حبیب
که جان و دل ببلاهای عشق پروردست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.