۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰

دل چه دیدست که دیوانه ی آن یار شدست
جان چه نوشید که پیمانه ی اسرار شدست

فتنه و شور قیامت ز روانها برخاست
مگر از خلوت جان جانب بازار شدست؟

این همه نعره و فریاد و فغان دانی چیست؟
دوست خود را ز پس پرده خریدار شدست

من چه گویم که چه افتاد دلم را که مدام
کعبه بگذاشته و جانب خمار شدست

چه فتادست و چه بوده است و ندانم که چه شد؟
خرقه ی خلوت ما حلقه ی زنار شدست

صفت عشق تو گفتیم، دل آشفته بماند
کوه صد پاره شد و سنگ با قرار شدست

به دل قاسمی آیا که ببینی جاوید
شکر ارزان شده و قند به خروار شدست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.