۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲

ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه بودست؟
بخت تو بلندست و زیانها همه سودست

ای خواجه، تو مستی و ندانم که چه مستی؟
مستی و ندانم که کلاهت که ربودست؟

این چیست که خود را نشناسی بحقیقت؟
غیرت بمیانست و علی رغم حسودست

از دولت وصلت بشب و روز همه وقت
در مجلس ما زمزمه رود و سرودست

ای فاضلکان، از در میخانه درآیید
از فضل مگویید، که هنگام شهودست

این قصه بگویید بدزدان طریقت :
هنگامه مگیرید، که هنگام ربودست

باید که بدانند خلایق بحقیقت
هر چیز که بینند، که بودست نبودست

با صوفی جرار بگویید که: غم نیست
گر جامه سیاهست ولی خرقه کبودست

آن یار چو پیداست، چه گوییم؟ چه جوییم؟
قاسم، چه زنی حلقه؟ که این در بگشودست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.