۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰

من اگر توبه شکستم کرمش موفورست
پیش دریای کرم توبه من محصورست

جرم بخشیدن و الطاف نمودن کرمست
چه توان گفت؟ که این واعظ ما مغرورست

یا از یار جدا نیست، چه شاید گفتن؟
زاهد شهر ازین قصه بغایت دورست

هرکه او بانگ «اناالحق » زدم یار شنید
شاه عالم شد و در هر دو جهان منصورست

گر بشمشیر غمت کشته شوم باکی نیست
هرکه شد کشته شمشیر غمت مغفورست

عالمی را همه آشفته و حیران بینم
همه در کار تو، گر مخلص، اگر مزدورست

قاسمی، سجده اخلاص کن اندر بر یار
هیچ شک نیست که طاعات چنین مبرورست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.