هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد عشق و غم ناشی از آن است. شاعر از مستی و بی‌خودی در راه عشق سخن می‌گوید و بر اهمیت استفاده از فرصت‌های زندگی تأکید می‌کند. همچنین، او عشق را به عنوان حقیقتی جاودانه و برتر از همه مفاهیم دیگر توصیف می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۸

غم تو بر دل و بر جان امیر و محتشمست
بنام گفتمش: این غم ولی نه غم، نعمست

زد رد درد تو مستیم و فاش میگوییم
که: پیش جرعه رندان چه جای جمست؟

رقم برندی ما زد قلم بروز ازل
چه جای زهد و ورع؟ چون رقم از آن قلمست

بنقد فرصت امروز را مده از دست
که حال و قصه فردا هنوز در عدمست

دو روزه مهلت ایام را غنیمت دان
بیاد دوست بسر بر، که وقت مغتنمست

دگر ز حادث و محدث بوصف عشق مگوی
که عشق لمعه خورشید مشرق قدمست

چو یک نفس نزند کز تو خون نمیگرید
بیا، بپرس ز قاسم، دمی، که در چه دمست؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.