۲۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۱

خرد مستست و دل مستست و جان مست
بسودایت روان ناتوان مست

ز حد بگذشت مستیهای ذرات
فلک مست و زمین مست و زمان مست

بیا در باغ و شور بلبلان بین
سمن مست و چمن مست، ارغوان مست

شراب ناب رحمان را چه گویم؟
کزو دلداده مست و دلستان مست

ز دنیی تا بعقبی گر ببینی
همه ره کاروان در کاروان مست

دلی کز ما و من آزاد آید
چه در کعبه، چه در دیر مغان مست

جهان مستند و ز مستی ندانند
جهان اندر جهان اندر جهان مست

درین دریا، که عالم قطره اوست
ز قطره تا ببحر بی کران مست

بقول قاسمی این سکر عامست
خرد مست و یقین مست و گمان مست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.