هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر حالات عاشقانه و سردرگمی ناشی از عشق است. شاعر از زلف یار و دیدار او سخن می‌گوید و عشق را به دریای پهناور تشبیه می‌کند. او فردوس و دوزخ را در برابر عشق بی‌اهمیت می‌داند و معتقد است که حضور معشوق، بهشت جاودان است. همچنین، شاعر هشدار می‌دهد که از دوست غافل نشوید و اشاره می‌کند که در نهانخانه وحدت، حقیقتی پنهان است. در پایان، او عشق را ویژگی مستان طریقت می‌داند و هرکه منکر عشق باشد را شیطان می‌خواند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۱۲۵

دلم از زلف تو آشفته و سرگردانست
جان بدیدار تو شادست ولی حیرانست

عشق دریای محیطست، بتحقیق بدان
جدول اوست، اگر قلزم، اگر عمانست

با من از دوزخ و فردوس مگویید سخن
هرکجا اوست، مرا جنت جاویدانست

غافل از دوست مباشید و بغفلت مروید
در نهان خانه وحدت قمری پنهانست

پیش مستان طریقت سخنی می گویید
هرکه او منکر عشقست یقین شیطانست

عاشقست این دل شوریده من، درمان چیست؟
بس عجب نبود اگر بی سر و بی سامانست

قاسم ار جامه درید از غم او باکی نیست
نعره و جامه دریدن صفت مستانست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.