هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از قاسم انوار بیانگر ایمان و یقین شاعر به همراهی خداوند در زندگی است. او درد و رنج را بخشی از مسیر عشق الهی می‌داند و معتقد است همه موجودات در حال حرکت به سوی مقصدی والا هستند. شاعر از عشق الهی به عنوان مفهومی عمیق و همراه با بلایا یاد می‌کند و خود را غلام این عشق می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی برای خوانندگان کم‌سن‌وسال ممکن است نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳۰

مرا نور یقین همراه جانست
سرم با دوست سر بر آستانست

مرا گوید: میان درد و غم باش
معین شد که سری درمیانست

ز حد لامکان تا توده خاک
همیشه کاروان در کاروانست

درین دریای بی پایان فتادیم
امید جان برب مستعانست

حدیث عشق حالی بس غریبست
همیشه با بلاها هم عنانست

دلم کو سر فرو نارد بکونین
غلام همت دردی کشان است

مگو، قاسم، که: این دارد فلانی
یقین می دان همه با همگنانست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.