۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۱

آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست
وآنکه رو بنمود و دل برد از میان پیداست کیست

آنکه از هر ضرب شمشیرش دمادم میرسد
عاشقان را صد حیات جاودان پیداست کیست

آنکه از روی حقیقت عاشق و معشوق اوست
در میان هر دو هم خود ترجمان پیداست کیست

آنکه مشکلهای رمز عشق را بر عاشقان
می کند روشن بصد لطف بیان پیداست کیست

هرکسی از شکر شکر لبش گوید سخن
در میان شاکران شیرین زبان پیداست کیست

در حقیقت گرچه فرزندان عشقند این همه
ارشد اولاد و فخر دودمان پیداست کیست

گر کسی کژ مژ رود، یعنی که جامی خورده ام
غرق خمهای شراب لامکان پیداست کیست

هر دو عالم پر شد از نام و نشان یار و باز
در دو عالم یار بی نام و نشان پیداست کیست

قاسمی در عشق رسوا شد بکام دشمنان
آنکه می نوشد بکام دوستان پیداست کیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.