۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۳

پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست
جان و دل ما مایل آن مجلس سامیست

ای دوست، اگر عارف راهی نخوری غم
درد دل ایام نصیب دل عامیست

چون نام تو در نامه بدیدیم شکفتیم
جان و دل ما عاشق آن نامه نامیست

هر دل که نشد در طلبش فانی مطلق
نه پیر هری باشد و نه احمد جامیست

گر ملک دو عالم بتو بخشند، درین راه
هان تا نشوی غره که آن مایه خامیست

در راه یقین زاهد و عابد همه خامند
گر عاشق صادق شوی آن وصف تمامیست

قاسم، اگر آن خواجه شد، این میر، چه باشد؟
تو بنده ره باش، که کار تو غلامیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.