هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم فراق یار و سختی‌های راه عشق سخن می‌گوید. شاعر از نبودن یار و خطرهای راه شکایت دارد، اما در عین حال بر توکل و مردانگی تأکید می‌کند. او از بی‌چارگی و تنهایی در این دنیای کهن می‌گوید و دیگران را از عشق‌ورزی برحذر می‌دارد. در پایان، شاعر به دوستش هشدار می‌دهد که تنها به کوی حبیبان نرود، چرا که در آنجا شور و شرّی نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «تیر قضا» و «بی‌چارگی» ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۹۶

از یار سفر کرده کسی را خبری نیست
کان ماه مسافر بهمه کوی و دری نیست

مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه
بر یار توکل کن، اگر هم خطری نیست

آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟
در نه قدم، ارزانکه ترا هم جگری نیست

در کوچه ما راست رو، ای دوست که آنجا
بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست

زین بیش مگویید که: این عشق مورزید
ای ساده دلان، تیر قضا را سپری نیست

بیچاره بماندیم درین دیر کهن سال
بیچاره شدن حیف، که چون چاره بری نیست

تنها تو مرو، قاسم، در کوی حبیبان
چون در غلبه قاعده شور و شری نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.