۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۶

از یار سفر کرده کسی را خبری نیست
کان ماه مسافر بهمه کوی و دری نیست

مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه
بر یار توکل کن، اگر هم خطری نیست

آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟
در نه قدم، ارزانکه ترا هم جگری نیست

در کوچه ما راست رو، ای دوست که آنجا
بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست

زین بیش مگویید که: این عشق مورزید
ای ساده دلان، تیر قضا را سپری نیست

بیچاره بماندیم درین دیر کهن سال
بیچاره شدن حیف، که چون چاره بری نیست

تنها تو مرو، قاسم، در کوی حبیبان
چون در غلبه قاعده شور و شری نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.