هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و اشتیاق به معشوق و وصال با او سخن میگوید. شاعر عشق را همچون دریایی بیکران توصیف میکند و هر ذره از آن را سرشار از معنا میداند. او از دلباختگی و اسارت در عشق میگوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد. شعر با تأکید بر بلندپروازی و عظمت معشوق و اهمیت ادب در کوی عشق پایان مییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، درک برخی از استعارهها و کنایههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۱۹۸
ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریاییست
بکوی وصل تو هر پشه ای چو عنقاییست
هزار دیده کنم وام، اگر توانم کرد
که در جمال تو هر دیده را تماشاییست
دل مرا بهوای تو ذوق سربازیست
مقررست که در هر دلی تمناییست
بهیچ رو نبرم ره بکوی آزادی
مرا که هر سر مویی اسیر سوداییست
مگر بگوشه چشمی نظر بمستان کرد
میان شهر بهر گوشه شور و غوغاییست
سخن بلند شد، اکنون بلند می گویم
که: خاطرم بهوای بلند بالاییست
بلند بالا یعنی رفیع قدر جلیل
چنین شناسد هرجا که عقل داناییست
چو لفظ اسم شنیدی پی مسما شو
که قول مردم شوریده دل معماییست
بگو بقاسم: در کوی عشق جا کردی
نگاه دار ادب را، که بس عجب جاییست
بکوی وصل تو هر پشه ای چو عنقاییست
هزار دیده کنم وام، اگر توانم کرد
که در جمال تو هر دیده را تماشاییست
دل مرا بهوای تو ذوق سربازیست
مقررست که در هر دلی تمناییست
بهیچ رو نبرم ره بکوی آزادی
مرا که هر سر مویی اسیر سوداییست
مگر بگوشه چشمی نظر بمستان کرد
میان شهر بهر گوشه شور و غوغاییست
سخن بلند شد، اکنون بلند می گویم
که: خاطرم بهوای بلند بالاییست
بلند بالا یعنی رفیع قدر جلیل
چنین شناسد هرجا که عقل داناییست
چو لفظ اسم شنیدی پی مسما شو
که قول مردم شوریده دل معماییست
بگو بقاسم: در کوی عشق جا کردی
نگاه دار ادب را، که بس عجب جاییست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.