هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد فراق و دوری معشوق می‌نالد. او از گذر معشوق از کوچه‌ی محله‌اش، سوگواری خود، و تأثیر عمیق این جدایی بر روح و روانش سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر جادویی نگاهش اشاره می‌کند و از بوی سر زلف او یاد می‌کند که حتی باد صبا آن را با خود آورده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۰۳

باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت
سوک ما سورشد امروز کزین سو بگذشت

برگذشت ازمن بیدل جگرم خون شد و باز
قطره ام قطره بچشم آمد و از رو بگذشت

دیر شد منتظران را، که ببینند آن روی
دیر دیر آمد و از کوچه ما زو بگذشت

صوفی ما همه شهر بپهلو گردید
مگرش یار گران مایه ز پهلو بگذشت

همه در چهره زیبای تو ظاهر دیدم
هر چه در خاطر از اندیشه نیکو بگذشت

ساحران در عجب افتند، اگر شرح دهم
آن چه بر جانم از آن غمزه جادو بگذشت

در سحر بوی سر زلف تو آورد صبا
قاسمی بوی تو بشنید، بر آن بو بگذشت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.