هوش مصنوعی: شاعر در این متن، توصیفی شاعرانه و عاشقانه از دیدن معشوقی سرمست و خرامان ارائه می‌دهد که با جامی در دست و غزلی بر لب، به سوی مجلس مستان می‌رود. او با رفتار دل‌افروز و عربده‌جوی خود، توجه همه را جلب می‌کند. شاعر از زیبایی و لطافت حرکات معشوق سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را با اشک خونین بیان می‌کند. در نهایت، اشاره‌ای به حضور پادشاهی در میان گدایان دارد و از شیوه‌رفتار و ملاحت معشوق به وجد می‌آید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

شمارهٔ ۲۱۱

دیدمش دوش که :سرمست و خرامان میرفت
جام بر کف، طرف مجلس مستان میرفت

باده در دست و غزل خوان و عجب عربده جوی
از نهان خانه واجب سوی امکان میرفت

سخن از روی دل افروزبمردم میگفت
قصه ای از شکن زلف پریشان میرفت

کس نداند صفت لطف خرامیدن او
آب حیوان که بسر چشمه انسان میرفت

آن چنان پادشهی نزد گدایان درش
من نگویم به چه تمکین و چه سامان میرفت

چون من آن شیوه رفتار و ملاحت دیدم
اشک خونین ز دل و دیده بدامان میرفت

قاسم از پای در افتاد چو دید آن شه را
کز سراپرده کان جانب اعیان میرفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.