هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که در حالت مستی و عشق به معشوق، از گشودن درهای بسته سخن می‌گوید. او از بی‌خطر بودن راه دریا و حضور تنها تمساح در آن یاد می‌کند و به نوشیدن شراب و مستی عشق اشاره دارد. شاعر در این حالت، فتوا به مباح بودن عیش و نوش می‌دهد و خود را مست عشق در صبح و شام می‌خواند. همچنین، او از دام دل شکسته‌گان و ملاحان سخن می‌گوید و در نهایت، جان قاسم را سجنجل ارواح می‌نامد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب‌نوشی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۱۹

من و معشوق و جام ناب صباح
بگشا بر من این در،ای فتاح

در در بسته از کرم بگشا
در در بسته را تویی مفتاح

ما و کشتی و راه دریا بار
خطری نیست، لاح فی الملاح

خطری نیست، ازچه می ترسید؟
لیس فی البحر غیرناتمساح

قدحی دیگرم تصدیق کن
کلما زدت،زدت فی الارواح

یار مستست و باده می نوشد
در چنین دم صلاح نیست صلاح

در چنین حالتی بفتوی عشق
عیش جانهامباح گشت، مباح

پیش مستان گرفت نیست، که ما
مست عشقیم در صباح ورواح

مستی مازحد گذشت، که دوست
جام در دست و می کند الحاح

بهر دام دل شکسته دلان
ساختند از ملاح صد ملواح

جان هر کس سجنجلست، اما
جان قاسم سجنجل الارواح
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.