۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۰

عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجرد
ای عشق گرانمایه و ای دولت سرمد

مردم ز غم عشق و نی یافتم آخر
از دولت دیدار تو صد جان مجدد

من رند خرابات مغانم،چه توان کرد؟
اینست مرا مذهب، اگر نیکم،اگر بد

از عشق تو منعم نکند توبه و تقوی
ویران شود از سنگ قضا قصر مشید

در کوی تو پستیم، زهی منصب عالی!
با روی تو مستیم، زهی عشق مؤبد

از غمزه جادوی تو مستیم و فراغت
از حادثه دایره چرخ مشعبد

مطلق سخن اینست که :مرغ دل قاسم
جز دام تو در دام کسی نیست مقید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.