هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به ستایش عشق و وصال معشوق پرداخته و از رنجهای هجران و مسیر طولانی رسیدن به مراد سخن میگوید. او از لطف و زیبایی معشوق و تأثیر دلنشین هوای وصال او یاد میکند و در نهایت، با اشاره به ناپایداری دنیا، بر ارزش گنجهای معنوی در میان خرابههای ظاهری تأکید میورزد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناپایداری دنیا یا عمق احساسات عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۲۲۸
هزار شکر که سلطان عشق جان را داد
هزار مجد و معالی، هزار حسن و رشاد
به پیش وصل تو از هجر دادها کردم
هزار شکر که سلطان وصل دادم داد
هوای وصل تو جانبخش و دلنواز آمد
که باشد آنکه نباشد به مهر رویت شاد؟
هزار سال من این ره به سر بپیمودم
که تا رسید مرا سر بر آستان مراد
بحسن ولطف وامانی دهر غره مشو
که خانه ایست منقش، ولیک بی بنیاد
مورز وصف تانی وکاوکاوی کن
که گنجهاست درین عرصه خراب آباد
بداد قاسم بیچاره جان شیرین را
بآرزوی وصال تو، هر چه باداباد!
هزار مجد و معالی، هزار حسن و رشاد
به پیش وصل تو از هجر دادها کردم
هزار شکر که سلطان وصل دادم داد
هوای وصل تو جانبخش و دلنواز آمد
که باشد آنکه نباشد به مهر رویت شاد؟
هزار سال من این ره به سر بپیمودم
که تا رسید مرا سر بر آستان مراد
بحسن ولطف وامانی دهر غره مشو
که خانه ایست منقش، ولیک بی بنیاد
مورز وصف تانی وکاوکاوی کن
که گنجهاست درین عرصه خراب آباد
بداد قاسم بیچاره جان شیرین را
بآرزوی وصال تو، هر چه باداباد!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.