۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۹

بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد
جاودان باد و سرش سبز و لبش خندان باد

غرض از پیرمغان مرشد را هست،ای دل
تا ابد دیر مغان سجده گه مستان باد

ساقیا،باده بیاور،که شراب تو مدام
همچو الطاف توبی غایت و بی پایان باد

هر دلی را که بعشاق نیازی باشد
تا ابد راهبرش مشعله عرفان باد

این همه مستی جان از اثر صحبت اوست
جان اوقدس ودلش جنت جاویدان باد

سر بپیچد ز عشاق،که بی سامانند
دایما واعظ ما بی سر و بی سامان باد

قاسم از دولت دیدار تو جانی نو یافت
جان من، جان و دلم جان ترا قربان باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.